جزیره مرجان نه زمان دارد و نه مکان، نسل امروز نمی تواند با ترجمه های قدیمی ارتباط برقرار کند

به گزارش وبلاگ برداری، خبرنگاران؛ ر. م. بلنتاین نخستین بار در سال 1857، رمان جزیره مرجان را با داستانی از ماجراجویی های شگفت انگیز سه پسر نوجوان در جزیره ای دورافتاده در اقیانوس آرام منتشر کرد. این کتاب که همیشه مورد توجه قرار داشته، در دهه های گذشته به زبان فارسی ترجمه شد و حالا با ترجمه ای از مریم مفتاحی و از سوی نشر آموت راهی بازار کتاب شد.

جزیره مرجان نه زمان دارد و نه مکان، نسل امروز نمی تواند با ترجمه های قدیمی ارتباط برقرار کند

مفتاحی معتقد است که این رمان به ویژه می تواند به نوجوانان یاری نمایند تا دنبال رویاها و بلندپروازی هایشان بفرایند. یاد بگیرند که افق دیدشان را وسیع نمایند و دنبال کشف ناشناخته ها باشند، دنیای پیرامون شان را بشناسند و کوشش نمایند که هرچه بیشتر اسرار پیرامون شان را کشف نمایند.

کتاب جزیره مرجان نوشته ر. م. بلنتاین با ترجمه ای از شما و از سوی نشر آموت منتشر شده است، با توجه به این که پیش تر گفته بودید این کتاب را در سنین نوجوانی می خواندید، چه شد که تصمیم به ترجمه آن گرفتید؟

در آثار حوزه ادبیات کلاسیک که دهه ها و حتی گاهی یک قرن از انتشار و سپس ترجمه آن ها گذشته است، به لحاظ کارشناسی و ترجمه این احتیاج وجود دارد که بعد از مدتی مجددا ترجمه شوند و علت آن این است که در واقع کتاب هایی که چندین نسل آن ها را خواهند خواند، معمولا باید به روز شوند.

برای مثال فکر می کنم کتاب جزیره مرجان که درباره آن صحبت می کنیم و موضوع گفت وگوی ماست، نخستین بار در دهه 1330 ترجمه شد. نسل امروز نمی تواند با زبان و ادبیاتی که مترجم در آن دوران از آن بهره برده، ارتباط برقرار کند. برای همین این طور گفته می گردد که شاید هر 30 ، 40 یا 50 سال یک بار احتیاج باشد که آثار حوزه ادبیات کلاسیک مجددا با زبان نو ترجمه شوند تا بتوانند با نسل حاضر ارتباط برقرار نمایند.

کتاب هایی همانند جزیره مرجان، آثاری هستند که درواقع نه زمان دارند و نه مکان دارند، بنابراین نسل های متعددی پشت سرهم این آثار را می خوانند و لذت می برند و آشنایی با آن برای شان بسیار شگفت انگیز است.

من در دوره ای به این فکر بودم که یک سری از این آثار را (البته بیشتر در حوزه ادبیات نوجوان) ترجمه کنم، و این کتاب را بر همین اساس ترجمه کردم، منتها بعدها منصرف شدم. ترجمه کتاب جزیره مرجان را تقریبا شش سال پیش انجام دادم؛ منتها تازه منتشرشده و در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است. من معتقدم نسل نوجوانِ نو باید قادر باشد که این آثار را بخواند، آن را درک کند، دوست داشته باشد و با اثر ارتباط برقرار کند. بنابراین ما باید این آثار را به زبان روز آن ها ترجمه و منتشر کنیم.

درباره داستان جزیره مرجان کمی شرح دهید؟

این کتاب داستان بسیار پرهیجان و سراسر ماجراجویی است. نویسنده در این اثر ماجرای سه پسر نوجوان را روایت می نماید که عاشق دریانوردی هستند. آن ها با کشتی به دریانوردی می فرایند و در ادامه شاهد اتفاق هایی هستیم که برای این سه می افتد. کشتی آن ها غرق می گردد و به جزیره ای وارد می شوند. شاید از این موضوع زیاد کتاب خواندیم یا فیلم دیدیم اما آن شیوه ای که این داستان در جزیره مرجان بیان می گردد و ماجراهایی که برای این سه پسر اتفاق می افتد، مجذوب کننده است. در سیر داستان پسرها در پی کشف چیزهای بسیاری هستند، برخوردهای غیرمنتظره ای برای شان پیش می آید، موضع گیرها و تصمیم گیری ها، رفاقت و ماجراجویی های دلپذیری را تجربه می نمایند.

این رمان به ویژه می تواند به نوجوانان یاری نمایند تا دنبال رویاها و بلندپروازی هایشان بفرایند. یاد بگیرند که افق دیدشان را وسیع نمایند و دنبال کشف ناشناخته ها باشند. دنیای پیرامون شان را بشناسند و کوشش نمایند که هرچه بیشتر کنکاش نموده و اصرار پیرامون شان را کشف نمایند. از این لحاظ کتاب هایی همانند این کتاب به بچه ها یاری می نماید که جست وجوگر بوده، پرسش گر باشند و دنبال کشف بفرایند.

در حال حاضر قصد ندارید کتابی در این گروه سنی ترجمه و منتشر کنید؟

نه. دو اثر در حوزه ادبیات کلاسیک نوجوان ترجمه کردم که یکی جزیره مرجان و دیگری رمانی به نام باغ مخفی نوشته فرنسس هاجسون برنت است؛ اما در ادامه در راستا دیگری قرار گرفتم، به همین دلیل از ادامه ترجمه در این حوزه منصرف شدم.

با توجه به این که شما هم از ادبیات کلاسیک و هم از ادبیات معاصر ترجمه داشتید، سیری که در ادبیات طی شد را چگونه ارزیابی می کنید؟

زمان خیلی چیزها را معین می نماید. در گذر زمان شما می بینید که یکسری از آثار آرام آرام کنار می فرایند و از رده خارج می شوند. یعنی شاید در یک دوره ای این آثار دیده شده و خوانده می شوند؛ اما شاید اگر خیلی خوش شانس باشند، یک نسل را ادامه می دهند؛ اما بعد از آن با گذر زمان آن ها به حاشیه می فرایند؛ اما یکسری آثار را می بینیم که همچنان هستند، مثل همین آثاری که از آن ها می گویم. زمان از آن ها می گذرد. زمان این آثار را محک زده است. فکر می کنم شاید یکی از برترین ابزارهای ما برای این که آثار را ارزیابی کنیم، این است که بپرسیم در برابر زمان کار این آثار به کجا کشید؟ زمان خیلی چیزها را ثابت می نماید.

وقتی چند نسل آثاری را می خوانند، آن که باید می ماند. برای مثال چه شد که آثاری از نویسندگانی همانند ویلیام شکسپیر یا داستایوفسکی ماندگار شدند، باید گفت زمان این آثار را ماندگار کرد. یعنی همین که این آثار نسل ها خوانده شدند، و بسیاری این کتاب ها را خواندند و خواندند و خواندند.

درباره آثار معاصر هم امروز نمی توانیم چیزی بگوییم. باید بر عهده زمان قرار دهیم. زمان خیلی چیزها را معین می نماید، در ادبیات هم حتی.

در حال حاضر کاری آماده انتشار دارید؟

مجموعه داستانی متعلق به گروه نوجوان را ترجمه کردم که در نشر ققنوس چاپ خواهد شد و فکر می کنم کارهای آن اجرا شده و در مراحل پایانی باشد.

این اثر یک مجموعه 14 جلدی است (البته اصل کتاب 14 جلد است) که ترجمه فارسی آن در 7 جلد منتشر خواهد شد و رمانی معاصر و از ادبیات کانادا است. در این مجموعه نیز سه پسربچه 12 یا 13 ساله پرماجرا شخصیت های اصلی داستان هستند که داستانی مجذوب کننده و خواندنی دارد. وقتی برای اولین بار این کتاب را مطالعه می کردم، با علاقه داستان را دنبال می کردم تا ببینم داستان به کجا می رسد. داستان تعلیق زیادی دارد و آموزنده است، برای این که بچه ها اشتباهاتی می نمایند و چوب آن را می خورند.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "جزیره مرجان نه زمان دارد و نه مکان، نسل امروز نمی تواند با ترجمه های قدیمی ارتباط برقرار کند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "جزیره مرجان نه زمان دارد و نه مکان، نسل امروز نمی تواند با ترجمه های قدیمی ارتباط برقرار کند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید